مصائب اسفندیار
داستانهای فارسی - قرن 14
«سارا» در دورة دبیرستان عاشق «پیمان» پسر همسایه میشود و مدتی بعد با هم ازدواج میکنند. زندگی و خوشبختی آنها دوام چندانی نمییابد و پیمان فوت میکند. سارا دچار شوک عصبی شده و مرگ پیمان را نمیپذیرد و با خیال او زندگی میکند. بعد از مدتی به پیشنهاد افراد خانواده «اسفندیار» برادر پیمان با سارا ازدواج میکند. اسفندیار نخست برای کمک به سارا این ازدواج را میپذیرد؛ اما کمکم عاشق سارا میشود در حالیکه سارا هنوز با خیال پیمان زندگی میکند و اهمیتی به او نمیدهد. اسفندیار یک سال در برابر توهینها و بیتفاوتیهای سارا مقاومت میکند تا اینکه سارا بهبود یافته و وقتی به عمق غمها و فداکاریهای اسفندیار پی میبرد به او علاقمند شده و زندگی سعادتمندانة خود را شروع میکند.