توپ فوتبال
داستانهای اجتماعی
آن روز قرار بود «رضا»، «جعفر»، «سعید» و «مهرداد» فوتبال بازی کنند. اما مهرداد بدقولی کرد و نیامد. ناگهان جعفر به فکر «علی» افتاد که تازه به محل آمده بود، پس سعید را نزد او فرستاد. اما علی همراه او نیامده بود. روز بعد جعفر که از قضیة دیروز ناراحت بود، به آزار علی در کلاس پرداخت. اما علی طی نامهای به او نوشت که دیروز به خواهرش قول داده بود تا در یادگیری درسها به او کمک کند و به همین دلیل نتوانسته با آنها فوتبال بازی کند. جعفر با فهمیدن ماجرا از کار خود در کلاس پشیمان شد و از علی معذرتخواهی کرد و قرار شد روز جمعه همگی با هم فوتبال بازی کنند. کودکان در این داستان تربیتی با معنی پرهیزگاری و نظم و انضباط آشنا میشوند.