مرد نادان و صحرای سوزان

مرد نادان و صحرای سوزان

افسانه‌های عامه

روزی، کاروان بزرگی با بدرقة مردم از دروازة خراسان گذشت. همة کاروانیان سرحال و جوان و سوار بر اسب‌ها بودند. در آن میان، پیرمرد فقیری با پای پیاده عقب کاروان به راه افتاده بود. رئیس کاروان که مردی قوی‌هیکل و سرزنده‌ای به نام «ارشدخان» بود، پیرمرد را از رفتن منع کرد و گفت که در صحرای سوزان خوراک لاشخورها خواهد شد. پیرمرد در جواب او گفت که مرگ دست خداست. کاروان به راه خود ادامه داد و به صحرای سوزانی رسید، پیرمرد خسته و ناتوان شد و نشست و کاروان به راه خود ادامه داد تا این که پشت تپه‌ای شنی ناپدید شد. کاروان نزدیک‌ غروب به یک روستا و قهوه‌خانه رسید. همه شروع به خوردن غذا و استراحت کردند و ارشدخان، پیرمرد در راه مانده را به سخره گرفت که ناگهان لقمه‌ای در گلوی او گیر کرد و خفه شد و پیرمرد فقیر از دور نمایان شد که به روستا نزدیک می‌شد. داستان مصور حاضر از گلستان سعدی گرفته شده که برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.

قیمت چاپ: 1,500 تومان
بازنویسی:

امید پناهی‌آذر

تصویرگر:

آزاده ثقفی

ناشر:

خانه هنر

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1392

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786001290022

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف