بچهها و جادوگر جنگل
افسانههای عامه - ادبیات کودکان و نوجوانان
در این قصه، "هانی "و "هانیه "فرزندان هیزم شکن فقیری هستند که نامادری آنها به خاطر فقر، بچهها را با حیله به جنگل برده در آن جا رها میکند، اما بچهها با خردههای نان راه را علامت گذاری میکنند و از طرفی پرندهها خردههای نان را میخورند .در نتیجه، "هانی "و "هانیه "در جنگل گم شده اندکی بعد گرفتار پیرزن جادوگری میشوند، اما پس از ماجراهایی با زیرکی از شر جادوگر بدجنس رهایی مییابند و طلاهای او را با خود به خانه آورده به پدرشان میدهند تا زندگی راحتی برای همه فراهم سازد .