چارلی و ساعت
داستانهای تربیتی - مجموعهها / والدین و کودک / ارتباط
«چارلی» بعد از مدرسه به خانۀ مادربزرگش میرود، تا چیزهای زیادی را درباره مدرسهاش برای او بگوید. ولی مادر و مادربزرگ با یکدیگر صحبت میکنند و چارلی تلاش میکند تا بتواند با مادربزرگ حرف یزند. در این هنگام مادر عصبانی میشود و از چارلی میخواهد که ساکت شود و چارلی ناراحت میشود. مادربزرگ از او دلجویی میکند و چارلی، که ناراحتیاش را فراموش کرده، از مادربزرگ میخواهد تا از روی ساعت به او نشان بدهد که صحبتش با مادر چه موقع تمام میشود و او چهوقت میتواند در خصوص کارهایی که در مدرسه انجام داده با وی سخن بگوید. چارلی در حین انتظار، فکر میکند، نقاشی میکشد و کارهای گوناگونی انجام میدهد. نویسنده در این مجلد از مجموعۀ «ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی» کوشیده تا در قالب داستان به کودکان بیاموزد که برای گفتن حرفهایشان به بزرگترها، بهتر است صبر کنند.