عبرت زندگی
داستان حاضر سرگذشت دختری است به نام ((مریم)) .پدر او ده سال پیش خانوادهاش را ترک میکند و مادرش بر اثر تصادف جان میسپارد .پس از آن سرپرستی مریم را یکی از همسایگان آنها به عهده میگیرد .اکنون مریم بزرگ شده و به تنهایی در خانهای اجارهای زندگی میکند .یک روز وقتی مریم از دانشگاه خارج میشود پدرش قاسم را میبیند .وقتی قاسم او را دختر خود خطاب میکند مریم از او فاصله میگیرد .پدر سعی میکند به مریم بفهماند که پشیمان است، اما مریم ...