روزهای گمشده
داستانهای فارسی - قرن 14
«مریم»، دختر جوانی است که با تلاش مادرش در کلاسهای کنکور ثبتنام میکند. پدر مریم بیمار است و باید جراحی بشود اما آنها که تمکن مالی ندارند نمیتوانند این کار را انجام بدهند. مریم در کلاس کنکور با پسری به نام «رضا» آشنا میشود. رضا، پسری لوده است که مریم توجهی به او ندارد. تااینکه بنا به شرایط، مریم ماجرای زندگیاش را برای دوست و همکلاسیاش «زهره» تعریف میکند. زهره جریان را به رضا میگوید. پدر و مادر رضا به دیدار خانواده مریم میروند تا به پدر مریم کمک کنند که در بیمارستان بستری شود و... .