فردا سهشنبه است ...
شعر فارسی - قرن 14
هشتادمین شماره از مجموعه «شعر فصل پنجم» به سی و چهار غزل از «عبدالرضا کوهمال جهرمی» اختصاص دارد. آغاز شعر، نقطه. سر خط چشمهاش/ باران گرفته از سر شب تا به انتهاش/ او گیج مست خاطرههای گذشته است/ با عشق خنده میکند او هرچه گریههاش.../ اصلاً هوای این غزلم، ناسرودیست/ دریای چشم روشن او با پرندههاش/ در تنگنای هرچه غزل... جا نمیشود/ باید پرنده باشی و... که در هواش/ هاشور میزند به دل آسمان خدا/ در جذبههای بوسه و ... دیدار عاشقاش/ وقتی که خیس خلسة باران، پناه تو/ آبی آسمانی آن چتر با صفاش ـ / باشد و دست یخ زدهاش را بگیری و.../ با هر قدم... ضیافت باران... و... پا به پاش ـ / تا سایه روشنای غزلهای مولوی ـ / هی در خودت برقصی و با تن تتن تناش ـ عاشق شوی و چند خطی خنده گریه را... / ای کاش تو بفهمی و... ای کاش... کاش... کاش.../ اصلاً به هیچ کس چه من عاشقم و... عشق.../ هر کس که عاشق است خودش داند و خداش. متن فوق اولین سرودة مندرج در کتاب حاضر است.