صبح‌ها صبحانه می‌خورم

صبح‌ها صبحانه می‌خورم

داستان‌های اجتماعی / کودکان - راه و رسم زندگی - داستان

وقتی من کوچولو بودم دوست نداشتم صبحانه بخورم، یک روز مامان من را به یک فروشگاه برد. در آن‌جا، من به انتخاب خودم، کره و مربا و عسل برداشتم و با هم به خانه آمدیم. فردای آن روز مامان یک لقمة خامه‌ای برایم درست کرد، اما من بازهم لقمه را نخوردم. بعد از آن مامان یک بسته لگو به من جایزه داد و تشویقم کرد تا صبحانه بخورم. من هم شروع به خوردن لقمه‌ها کردم. از آن به بعد صبحانه خوردن را دوست داشتم و هر روز صبح یک صبحانة کامل می‌خوردم. کتابچة حاضر شمارة چهار از مجموعة «من دیگه کوچولو نیستم» است. نگارنده در این شماره طی یک داستان کوتاه به کودکان گروه سنی «الف» و «ب» یاد می‌دهد تا همیشه صبحانه‌شان را بخورند.

قیمت چاپ: 5,000 تومان
نویسنده:

اعظم تبرایی

تصویرگر:

سحر عجمی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

305.231

سال چاپ:

1398

نوبت چاپ:

8

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642874767

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف