زنی با چکمه ساقبلند سبز
مجموعهی حاضر مشتمل است بر هشت داستان کوتاه با این عناوین: "زنی با چکمهی ساقبلند سبز"، "تالاب"، "روسان دارند از آب بالا میآیند"، "اتاق طبقهی دوازدهم"، "سینمای مخفی"، "هیچکس نفهمید که ما هردومان به آن آدرس رفتیم و موهای سفید یارو را کوتاه کردیم حتی خودمان"، "قهوهی ترک" و "به یاد استادم آقای تنگو". برای نمونه در داستان آغازین، حکایت مرد گزارشگری بازگو میشود که در اروپای غربی زندگی میکرد. او پس از اطلاع یافتن از بیماری مادرش برای دیدن او به ایران میآید. اما دو روز پس از آمدن او، مادرش میمیرد. او که قصد رفتن به اروپا را داشته، به اصرار بستگان تصمیم میگیرد تا روز هفتم فوت مادرش در ایران بماند. او فردای مراسم تدفین، هنگامی که در حال قدم زدن در پیادهرویی بود، از ماموران مبارزه با سد معبر، که در حال جمع کردن کتابهای شخصی دستفروشی در پیادهرو بودند. کتابی را دریافت میکند با عنوان "گیرنده: منطقهی جنگی". او در کتاب، نامهی دختری را مشاهده میکند که آرزو داشت پوتین بود تا از پای رزمندگان جنگ محافظت میکرد. مرد که تا به حال در اسناد مربوط به هیچ جنگی چنین جملاتی را ندیده بود، تصمیم میگیرد آن دختر را بیابد و از او گزارش تهیه کند.....