پاپای احمق
داستان حاضر ماجرای زندگی مردی است که در اثر حوادث روزگار شیرازه زندگی عاشقانه او از هم میپاشد. دکتر سالاری مردی است که برای تحمل اندوه درونی خود به تنهایی زندگی میکند .او در کانون همیاری کودکان استثنایی فعالیت دارد .دکتر سالاری با کمک مالی و حمایت معنوی خود، کودکان معلول را تحت درمان قرار میدهد .قرار است او در این موسسه سخنرانی کند .دکتر سالاری ضمن سخنرانی، با تکرار نام بچهها و زنده شدن خاطرات گذشتهاش، متاثر میشود. شرکتکنندگان که از وضع روحی او اطلاعی ندارند تاثر او را ناشی از داشتن فرزندی معلول میدانند ;در حالی که ...