پسر هاجر - دختر همسایه
در فیلمنامة حاضر «اسماعیل» یکی از ایرانیان مقیم عراق است که به اجبار «ابوزکیه» ـ پدر نامزدش زکیه و یکی از نیروهای حزب بعث عراق ـ مجبور شد تا به جنگ علیه نیروهای ایران بپردازد. او به هنگام جنگ، سعی داشت تا در هیات اسیر، خود را به نیروهای ایرانی بشناساند، اما در همان حال مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت میرسد.کمی پیش از شهادت، فرماندة گردان بسیجی با نام محمد باقری ـ با اسماعیل گفتوگو میکند و اسماعیل خود را پسر هاجر و نامزد زکیه معرفی کرده و از محمد میخواهد تا به زکیه بگوید که چقدر دوستش دارد. محمد نیز پس از به شهادت رسیدن اسماعیل برای این که رمز عملیات مخفی بماند، لباسهای او را به تن کرده و پلاکش را به گردن میآویزد، اما در همان حال موج انفجار او را میگیرد. این بار سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد. مادر اسماعیل با مشاهدة مجروحین جنگ، پی میبرد که فرزندش به شهادت رسیده است. اما برای حمایت از نیروهای ایرانی، پرستاری از محمد را برعهده میگیرد و این امر را از همسرش پنهان میدارد. محمد پس از چندی تمام حقایق را بازگو میکند.