خوشههای خشم
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
داستان کتاب حاضر، داستان مردمانی است که اجدادشان برای به دست آوردن زمین برای کشت و کار و زندگی، سالیان سال قبل با سرخپوستان جنگیده و آنها را از بین بردهاند تا بتوانند زمینهایشان را تصاحب کنند. داستان از روزگاران خوبی خبر میدهد که این مردمان غاصب به کشت پنبه پرداخته ولی بهمرورزمان و بعد از دهها سال زمینها را نابارور کردهاند و برای رهایی از این وضعیت و پر کردن شکمشان به بانکها برای گرفتن وام روی آوردهاند و درنهایت به خاطر بدی شرایط خاک و عدم به دست آوردن محصول کافی بدهکار بانک شده و در ازای آن زمینهایشان را که در رهن بانک گذاشته بودند ازدستداده و خود بهعنوان مستأجر به کشت و کار و زندگی در زمینهایی ادامه دادند که روزی به خودشان تعلق داشت تا اینکه نمایندگان بانک به آنها اعلام کردند بهجای استفاده از این تعداد افراد برای کشت و کار میخواهند از تراکتور و فقط یک راننده استفاده کنند و آنها را بهزور از زمینهایشان بیرون کردند و آنها به امید یافتن شرایط بهتری که در یک سری آگهیهای پخش شده دیده بودند با هزاران زحمت روانه استانهای دیگری شدند که بهظاهر سرزمین انگور و مرکبات بود که برایشان حکم بهشت را داشت.