سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر، مشتمل بر چند داستان کوتاه است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده‌اند. «سلطان بانو»، «آرلیس»، «یک جفت کبوتر طوقی»، «مادربزرگ خوب من»، «جنایت در کویر»، «خروس مزاحم»، «مردی که قلبش در طرف راست بدنش بود» عنوان‌های برخی از داستان‌های این کتاب هستند. در داستان «سلطان بانو» می‌خوانیم: «سلطان بانو، در حدود 55 سال داشت. خانه‌ای بزرگ در شمال شرقی شیراز نزدیک باغ دلگشا داشت. خانه‌ای سنتی و قدیمی و فوق‌العاده بزرگ که در میان حیاط سرسبز آن‌که پر از درختان نارنج و سرو و گردو بود حوضی بزرگ که چه عرض کنم بهتر است بگویم استخر بزرگی بود که آب چشمه سعدی پس از گذشتن از باغ دلگشاه در آن خانه از وسط استخر آن می‌گذشت».