چشمهای آبی نیما
"مسیح"، شخصیت اصلی داستان، پسر جوانی است که بعد از 12سال به ایران باز میگردد و در بدو ورود، از مرگ مادر مطلع میشود .او پس از چندی به همراه خانواده و دوستش "نیما "به شمال سفر میکند ;اما با اطلاع از حادثهای که برای عموی نیما رخ داده به تهران مراجعت کرده حوادث دیگری نیز برای او و نیما رخ میدهد که داستان براساس آن شکل گرفته است .