اشعار و داستانهایی از الکساندر سرگهویچ پوشکین
سرودهها و داستانهایی منظوم از "الکساندر پوشکین "(شاعر ملی روس) در این کتاب به فارسی برگردانده شده است .بسیاری از اشعاری که در این مجموعه گردآمده مستقیما به زندگی خود شاعر مربوط است .علاوه بر آن، "در اشعار پوشکین میتوان چهار فصل طبیعت را یافت .در این اشعار فرارسیدن بهار، زمزمه رودخانهها ...تابستان با رعد و برقهای زیبایش نمایان است "...هریک از سرودههای کتاب با تصویری از مضمون آن همراه است .نخستین قطعه کتاب "زندانی "نام دارد .پوشکین در این شعر، سیاهچال عمیقی را توصیف میکند که با تمام نیروی درونی، خواهان آزادی است .ترجمه قطعه "زندانی چنین است :من در پشت پنجرهها مرطوب نشستهام/ یک عقاب جوانی در قید و بند گرفتار است/ رفیق اندوهگین من بالهایش را حرکت میدهد/ زیر پنجره غذای خونآلود را به منقار میکشد و رها میکند/ و به پنجره نگاه میکند/ مرا فرا میخواند با نگاهها و بالهایش/ و میخواهد چیزی بگوید (بیا با هم پرواز کنیم)/ ما پرندگان آزادیم اکنون زمان پرواز است/ جایی که در پشت ابرها کوه سپیدی میزند/ آن جایی که سواحل دریا نیلگون است/ آن مکانی که گردش میکنیم فقط قلمرو باد است .