میتوانم امشب اینجا بخوابم؟
داستانهای کودکان و نوجوانان
شب تاریک و سردی بود. دوشیزه «ماهنی» با کلاه حصیری و نان شیرمال خاکآلود و پاهای زخمی به مهمانخانه «خورشید» رسید. او از خانم «تابان» درخواست میکند تا آن شب را در آنجا استراحت کند. خانم تابان برای اجاره دادن اتاقی کوچک به دوشیزه ماهنی علاوه بر پول، کلاه، نان و حتی لباسهای او را میگیرد، اما... .