ساحل آرامش
داستانهای فارسی - قرن 14
"بنفشه"، دختر 16 سالهای است که در دبیرستان مشغول تحصیل است. در همسایگی آنها به تازگی خانوادهای ساکن شدهاند. پنجرهی اتاق بنفشه درست روبهروی پنجرهی اتاق همسایه باز میشود. آنها پسری با نام "کامران" دارند که بنفشه چندین بار او را به طور اتفاقی در کنار پنجره دیده است. کامران برای این که باب دوستی با بنفشه را باز کند چراغ اتاق خودش را خاموش و روشن میکند و این به معنای سلام و شروع آشنایی است. پس از آن نیز سر راه بنفشه در مسیر مدرسه قرار میگیرد. این آشناییها، مقدمات ازدواج آن دو با یکدیگر را فراهم میکند. اما بنفشه با ورود به زندگی جدید و مشاهدهی حالات و رفتار کامران درمییابد که کامران مرد ایدهآل زندگی او نیست و این پیوند پس از مدتی به جدایی آن دو میانجامد و پس از جدایی سرنوشت به گونهای دیگر برای بنفشه رقم میخورد.