آهوی باوفا
داستانهای مذهبی - قرن 14 / محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11 ق. - داستان
در روزگاران قدیم آهویی با سه کودک خردسالش در دشتی زندگی میکرد. کودکان شیرخوار بودند و روزی که توانستند روی پای خود بایستند مادر آنها را برای شناخت محیط پیرامون به دشت برد. همان هنگام کبوتری، که دوست آهو بود، خبر آمدن یک شکارچی را به آهو داد. روز بعد آهو بیمار شد و ناگهان دریافت که یکی از کودکانش برای جمعآوری علوفه به دشت رفته است، پس به سرعت به آنجا شتافت، او را که در بند شکارچی بود آزاد نمود، اما خود گرفتار بند شکارچی شد. از قضا پیامبر اکرم (ص) از آنجا میگذشت، آهو او را شناخت و از او درخواست کرد که برود و به کودکانش شیر دهد و بازآید. رسول خدا آهو را از شکارچی خریداری کرد و آزاد ساخت و آهو نزد کودکانش بازگشت. کودکان و نوجوانان در این کتاب میآموزند که دلسوزی و مهروزی به جاندارن و اسیران در بند و زندانیان بیجرم و جنایت و کمک به آسیبدیدگان، سبب نزول رحمت بر موجودات جهان خواهد شد.