بهانههایی برای زنده ماندن
داستانهای انگلیسی - قرن 21م.
سرانجام، یک روز شادیای را تجربه خواهی کرد که با این درد برابری میکند. به چهره نوزادی که در آغوشت به خواب رفته، زل میزنی. دوستای خوبی پیدا میکنی. غذاهای خوشمزهای میخوری که هرگز مزهشان را نچشیدهای. از روی بلندی، به منظره زیر پایت نگاه میکنی؛ بدون این که از افتادن و مردن بترسی. فیلمهایی هست که در حال خوردن یک ظرف بزرگ پف فیل تماشایشان میکنی. میرقصی، میخندی، میخوابی، کنار رودخانه میدوی، شب تا دیروقت وقت مشغول گفتگو میشوی و آن قدر میخندی که دل درد بگیری. زندگی منتظر توست. شاید برای مدتی، این جا گرفتار شده باشی؛ ولی دنیا جایی نمیرود. اگر میتوانی، همین جا محکم بایست. زندگی همیشه ارزشش را دارد.