صیاد
داستانهای فارسی - قرن 14
«امیر»، که به اصرار با «مامک» ازدواج کرده، از اولین شب زندگی مشترک به او بیتوجهی نشان داده و اظهار میکند که به دنبال هویت گذشته و پدر و مادر واقعی خویش است. مامک تمام کمتوجهیها، تنهاییها و طعنههای «بهیخانم»، قیم امیر، را تاب آورده و آنقدر به پای زندگی خود مینشیند تا از دیگران میشنود همسرش دوباره ازدواج کرده است. این ضربه به قدری شدید است که مامک را کاملا از پا میاندازد. اما حضور به موقع امیر به او ثابت میکند تمام حرفها دروغ بوده و امیر سرانجام همة آنچه را که باید در مورد خود و خانوادهاش دریافته، و اکنون با همة وجود به سوی مامک بازگشته است.