با یک فرصت چه کار میتوانم بکنم؟
حل مساله در کودکان / خودسازی در کودکان / اندیشه و تفکر خلاق / شانس
کتاب حاضر داستانی ویژه کودکان است. این قصه درباره پسربچهای است که یک فرصت به دست آورده و حالا باید فکر کند که چطور از آن استفاده کند. در این داستان، پسربچه از خواستن فرصتهایی که به شکل یک پروانه در پرواز به سراغش میآید، میترسد، دچار حسرت میشود. هر بار سعی میکند فرصت به دست آمده را به چنگ بیاورد اما یا میترسد یا خجالت میکشد. تا اینکه دیگر هیچ فرصتی به سراغش نمیآید. او از این بابت ناراحت میشود و به فکر فرو میرود. در مییابد که نیازی نیست همیشه شجاع باشد، فقط کافی است که در مواقع لزوم تا جایی که میشود شجاعت خواستن داشته باشد. اولین فرصت که به سراغش آمد، تمام شهامتش را جمع کرد، ترس را کنار زد و آن فرصت را به دست آورد. فرصت بزرگ و بزرگتر شد تا جایی که بالاهایش آن قدر بزرگ شده بود که پسرک میتوانست با آنها پرواز کند.