بیتا
داستانهای فارسی - قرن 14
«رویا» دختر 16سالهای است که در یک خانة قدیمی و بزرگ به همراه پدر و عموها و پدربزرگش زندگی میکند. آنطور که دیگران میگویند مادر او در سه سالگیاش فوت کرده است. رویا دختر بازیگوش و مغروری است که روزهای خوشی را کنار پسرعموهای خود «آرش»، «فرهاد»، «نریمان» و دخترعمویش «مینا» میگذراند. تا این که روزی فردی از طرف «مهدیخان» که برای رویا ناشناس است، پیغام میآورد که اگر میخواهد دربارة مادرش مطالبی بداند به آدرس اعلامشده بیاید. رویا کمکم به همهچیز مشکوک میشود از این که چرا کسی در خانه مایل به گفتوگو دربارة مادرش «فرنگیس» نبوده و هرزمان که حرفی به میان میآمده، موضوع صحبت را عوض میکردند. رویا برای پی بردن به این راز راهی آدرس اعلامشده میشود.