زیر گنبد آبی
در این کتاب مصور و رنگی که برای گروه سنی "ب "به طبع رسیده، ماجرای گنجشک کوچکی بازگو میشود که قصه بسیار دوست دارد .او هر شب از مادرش میخواهد تا برایش قصه بگوید ;اما مادر به خاطر خستگی بسیار، فقط جمله اول قصه را میگوید" :یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود "...سپس به خواب میرود . مدتی بعد که گنجشک کوچک، بزرگ میشود و برای خود لانهای میسازد، هر شب همین یک جمله را تکرار میکند .تا این که شبی آسمان به او میگوید که من کبود نیستم، آبیام و قصهگوها باید بگویند یکی بود یکی نبود، زیر گنبد آبی . آسمان از گنجشک میخواهد تا پیغامش را به همه قصهگوها برساند .گنجشک به او قول میدهد که این کار را انجام دهد ;اما در پی ماجراهایی گنجشک قول خود را فراموش میکند و برای همین است که همچنان قصهگوها در آغاز قصه خود میگویند" :یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود ."...