پل چوبی

پل چوبی

داستان‌های کوتاه فارسی - قرن 14

پیرمرد خط بین سبیل و ریش نقره‌ای‌اش را می‌کشد، چشم‌هایش را بازتر می‌کند و می‌گوید: اولاً دختر جان من حاجی نیستم. به اون جوونا هم گفتم. من چیز بدی نگفتم. چرا اینو می گم؟ یه تجربه است. دخترم هوا خرابه. بهتره که بار و بنه تون رو جمع کنید برید. هوا هم خرابه. چشم پدر و مادرتون رو به راه نزارید مثل نادر من نشید... زن هههه‌ای می‌کند و می‌گوید: بابا جان می‌ترسی بلایی و طوفانی بیاد ما رو ببره؟ مثل طوفان نوح؟ اگر بنا است بلایی هم بیاد، باید بیاد اون بالا بالاها رو ببره تا به ما برسه. پیرمرد که گیوه‌های محلی و شلوارش خیس شده بود، در میان برگ‌های گلی فرو می‌رود. باد کلاه بارانی اش را از سرش بر می‌دارد. قربانعلی خودش را نزدیک پیرمرد می‌رساند، می‌گوید یدالله ارواح پدرت دست از سر کچل ما بردار...

قیمت چاپ: 40,000 تومان
نویسنده:

نرگس طاهری

ویراستار:

نجمه خادم‌

ناشر:

برزآفرین

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1400

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

76

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786007359358

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف