داستان روبات بریز
داستانهای کودکان و نوجوانان
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. این داستان در یکی از روزهای گرم و شرجی یکی از مناطق شمال کشور اتفاق میافتد. وقتی پویا از خستگی و گرما کنار آبی دراز کشیده بود، ناگهان صدای مهیبی میشنود. او از ترس چشمهایش را میبندد و وقتیکه چشم باز میکند. یک سفینه بزرگ میبیند که چیزی شبیه آدم از آن بیرون میافتد.