دستهای مادرم
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، ماجرای زندگی جوانی به نام «حبیب» است. او در دهی سرسبز، با مادر فقیر خود زندگی میکند. به خواست پدر نامزدش، «سارا» در کنکور شرکت کرده و در تهران قبول میشود. او بعد از مدّتی، مادر مهربان خود را از دست میدهد. بعد از مدّتی در حالی که با سارا ازواج کرده، در تهران بنا به دلایلی به عنوان همسر دوم، با دختری به نام «رویا » ازدواج میکند و تغییرات بسیاری در زندگیاش رخ میدهد.