داستان پسر کوچولو و خرس: کتابی برای آموزش آرامسازی و کاهش تنش و اضطراب کودکان
روزی پسرکوچولویی تصمیم گرفت از کوه بلندی که پوشیده از برف بود، بالا برود. خرس قطبی هم که آن طرف همین کوه زندگی میکرد، تصمیم گرفت از این کوه بالا برود. آنها هردو کارشان را شروع کردند و با برداشتن هرگام به قلة کوه نزدیکتر میشدند، تا این که پسر کوچولو و خرس باهم به یک تخته سنگ در بالای کوه رسیدند. هر دو دراز کشیدند و شروع به دم و بازدم کردند. حالا ماهیچهها و عضلات هردوی آنها زیر نور خورشید، بعد از تحمل سرمای برف، گرم و شل شده بود. بعد پسر کوچولو و خرس چشمهایشان را بستند و خوابیدند. نگارنده در کتابچة حاضر به زبانی ساده و با تصویرگری زیبا، شیوة آرامسازی و رهایی از تنش را در قالب یک داستان کوتاه برای کودکان گروه سنی «ب» بیان کرده است.