شوهر باشی
داستانهای روسی - قرن 19م.
در تابستانی سوزان در سن پترزبورگ، زمینداری ثروتمند به نام «ولچانینوف» مُدام مردی را در خیابانهای شهر میبیند. وقتی این مرد، شبی به شکل سرزده به دیدن او میآید، ولچانینوف درمییابد که او کسی نیست جز دوستی قدیمی به نام «تروسوتسکی» که همسر فقیدش، «ناتالیا»، زمانی معشوقه ی پنهانی ولچانینوف بوده است. پس از گپوگفتهای ابتدایی، ولچانینوف درمییابد که فرزند تروسوتسکی، درواقع دختر خود اوست. از آن زمان به بعد، سرنوشت ولچانینوف و تروسوتسکی به هم گره میخورد و این دو شخصیت، با هم وارد موش و گربهبازی خطرناکی میشوند که درنهایت، به مواجههای تعیینکننده و دراماتیک میانجامد.