ماهی شیشهای
داستانهای تخیلی / ماهیها - داستان
روزی یک ماهی از تخم بیرون آمد و به دور و برش نگاه کرد. او یک ماهی شیشهای بود و هیچ رنگی نداشت. یک روز خزههای سبز به خود مالید و همراه ماهیان سبز شنا کرد، اما مدتی بعد ماهیها با اخم او را نگاه کردند، چون خزه رفته بود و او باز ماهی شیشهای بود که باید از دستة آنها جدا میشد. ماهی شیشهای بیرنگ غمگین و تنها بود، لاکپشت با تجربهای او را راهنمایی کرد که به دنبال پیدا کردن رنگ خود برود. ماهی شیشهای تصمیم گرفت به دنبال رنگ خود به جستوجو در دریا برود و رنگ خود را پیدا کند. این کتاب برای کودکان گروه سنی «ج» به نگارش درآمده است.