سفید کوچولو و سیاه کوچولو و کلاغها
گوسفندها - داستان / داستانهای تخیلی
هدف نویسنده از این کتاب، این است که اگر شخصی به علت بی توجهی برایش حادثه یا مشکلی پیش آید که مورد تمسخر دیگران قرار گیرد، میتوان با مشورت و همفکری افراد یا دوستان، آن را حل کرد که دیگر از نظر روحی آسیب نبیند. همانند نوه گوسفند داستان ما که داخل گودال قیر افتاد و بدنش سیاه شد و سبب خنده و قار قار کلاغها گردید. سپس با متحد شدن و همراهی چند گوسفند دیگر، آن مشکل حل شد.