زاد شعر
داستانهای فارسی - قرن 14
زندگی کردن، تلاشی برای مردن است و مردن اتفاق سادهای نیست! چند ساعت بعد تنها در بازداشتگاه، تنها با تکهای کاغذ، چند واژه بههمریخته را از روابط میان آدمها آن هم در قالب شعر مینویسم! وقتی نمیتوانی حرف بزنی! فرقی با مردن ندارد! وکیلم کمی عصبی به نظر میآمد! فریاد میزد 6 سال پیش گفتم تمامش کن! این روزها را دیده بودم و تو دست از تئوری مزخرفت برنداشتی... و من نسل در نسل محکوم به مرگ شده بودم و... .