یادگاری
داستانهای آموزنده
قرار است بچههای مدرسه شهر ستارگان برای بازدید به قصر رنگینکمان، از آثار تاریخی آنجا، بروند. «ارس» مادرش را از دست داده است و فکر میکند «فکور» که مادر دارد، خوشبختترین پسر آن شهر است. روز بازدید، فکور عکس یادگاری مادرش را به ارس میدهد تا از آن مراقبت کند. اما بعد از گذشت ساعتی که میخواهد عکس را پس بگیرد، ارس میگوید فکر کنم عکس را گم کردهام. آن دو با هم دعوا میکنند و یکی از اشیاء باارزش قصر رنگینکمان میشکند. خانم معلم، هر دو را دعوا میکند. ارس هم میگوید من چون مادر ندارم این عکس را برداشتم تا هروقت دلم تنگ شد، به آن نگاه کنم. خانم معلم هم از او میخواهد تا عکس را به فکور پس بدهد و عکس خودش را به او میدهد تا هروقت دلش تنگ شد به آن نگاه کند. کتابچة حاضر، از مجموعة «شهر ستارگان»، دربرگیرندة داستانی آموزنده برای کودکان است.