رویای ناتمام ...!
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین بابیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «با صدای باز شدن در اتاق، چشمام رو بهزحمت باز کردم. صدای مامانم بود که میگفت: دختر بلند شو، چه قدر میخوابی؟ لنگ ظهره. بهزور لبخندی زدم و گفتم: وای مامان! بذار بخوابم. امروز که جمعه است. بعد صدای بابا رو شنیدم که میگفت: چهکار به دخترم داری؟ بذار بخوابه».