گنجشک و امام رضا (ع)
علیبنموسی(ع)، امام هشتم، 202 - 153 ق. - داستان / داستانهای مذهبی / دوستی
هدف نویسنده از این کتاب، این است که امامان معصوم با همه افراد و حتی پرندگان و موجودات مهربانانه رفتار میکردند که در این داستان، گنجشکی از ترس حمله مار به جوجههایش به امام رضا پناه آورد. آن گونه که با نوک خود به در زد و آمد روی انگشتان امام رضا نشست و جیک جیک کرد. امام فهمید که خواستهای دارد. با اباصلت، غلامش، رفتند بیرون و به درخت حیاط نگاه کردند که دیدند ماری به طرف لانه حرکت میکند. امام به اباصلت گفت برو چوبدستی را بیاور و با آن برای بر سر مار بزن که مار افتاد پایین و گنجشک رفت سراغ جوجههایش و به آنها غذا داد.