سبد سفارش شما خالی است!

دو برادر دوقلوی متولد ایلام، پس از پایان تحصیلات وارد جرگه‌ی نیروی انتظامی شده و به مبارزه با جنایت‌کاران و خلاف‌کارها در تهران و سراسر ایران همت می‌گمارند. روزی در تعقیب و گریز سارقان مسلح یک بانک، یکی از برادرها، "حمیدرضا" تیر خورده و در بیمارستان بستری می‌شود. برادر دیگر یعنی "علیرضا" به همراه چند تن دیگر برای دست‌گیری و اعزام سارقان، که از قاقچیان بزرگ سیستان نیز بوده‌اند، اعزام زاهدان شده و در این ماموریت به شهادت می‌رسد. حمید‌رضا پس از بهبود برای ادامه‌ی ماموریت به داخل باند قاچاقچیان نفوذ کرده و مقدمات دستگیری تمام باند را فراهم می‌کند، اما سرکرده‌ی آن‌ها به افغانستان گریخته و کار هم‌چنان ناتمام باقی می‌ماند. مدتی بعد حمیدرضا در حالی که مشغول آماده کردن مقدمات نامزدی خویش بوده از سوی همان سرکرده مورد اصابت گلوله قرار گرفته و او نیز به شهادت می‌رسد، اما پیش از آن انتقام برادرش را گرفته و مرد قاچاقچی و همراهش را به هلاکت می‌رساند. نامزد حمیدرضا پس از این حادثه دچار افسردگی شده و مدتی بعد فوت می‌کند. کتاب حاضر دربرگیرنده‌ی ده داستان از رشادت‌های این دو برادر پلیس است.