دزدیده شده در فضا
«یاکوب» از زمانی که مدرسهها باز شدهاند، تصور میکند کابوس میبیند؛ در مدرسه هیچکس را نمیشناسد و حتی نمیتواند چیزهایی را که معلم روی تخته سیاه مینویسد، بخواند. در رستوران مدرسه نیز دوستانش به طور نفرتانگیزی غذا میخورند! او نمیداند کجاست و چه اتفاقی برایش افتاده است. در همین موقع با دختری به نام «آرلن» آشنا میشود. او نیز شبیه یاکوب است و مثل بقیه نیست. یاکوب و آرلن هرچه تلاش میکنند به جز نامشان، چیز دیگری را به خاطر نمیآورند. آنها به دنبال راهی میگردند تا از این وضع نجات پیدا کنند.