عشق بدون غرور و تعصب!: رمانی از احمد جمادی
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان درباره پسری به نام «محمد» است که دلباخته دختری به نام «ساناز» میشود. ساناز از خانوادهای متمول و در یک قصر بزرگ زندگی میکند. ساناز که دختری مغرور و متعصب است پس از خواستگاری محمد شرط ازدواجش را خرید جزیرهای در امریکا میگذارد؛ اما محمد که نمیتواند خواسته ساناز را برآورده کند بیمار میشود؛ تا اینکه بر اثر اتفاقهایی که رخ میدهد ساناز شرط خود را تغییر میدهد و از محمد میخواهد تا دین اسلام را ترک کرده و مسیحی شود و ... .