آژیر سفید
موضوع داستان حاضر جنگ ایران و عراق است. «آلبرت» و «مانیفا» دارای دو فرزند دوقلو به نامهای «ژاکلین» و «کنس» هستند. «آلبرت» پزشک جراح مغز و اعصاب و «مانیفا» فوق تخصّص جراحی قلب است. «آلبرت» در سن پنجاه و سه سالگی بر اثر ایست قلبی فوت میکند و خانوادهاش را در حالی که در ایران درگیر جنگ است تنها میگذارد. «مانیفا» اصرار دارد که فرزندانش همراه وی به آلمان بروند، امّا «ژاکلین» و «لنس» پیشنهاد وی را رد میکنند و «مانیفا» به تنهایی به آلمان میرود. بعد از مدّتی «لنس» به جبهه میرود و «ژاکلین» نزد خانوادهای مهربان زندگی جدیدی را آغاز میکند. مدّتها میگذرد و جنگ چنان تأثیری بر خانوادة «ژاکلین» و خود وی میگذارد که همة آنها در حالی که مسیحی بودند به دین اسلام روی آورده و مسلمان میشوند.