بندانگشتی
در کتاب مصور و رنگی حاضر، روایت دیگری از داستان "بندانگشتی "برای گروه سنی "ب "و "ج "به طبع رسیده است .داستان از این قرار است که زنی که در آرزوی فرزند است، دانهای از فرشتهای میگیرد و با کاشتن آن در گلدان، صاحب فرزند بسیار کوچکی به اندازه یک بند انگشت میشود .به همین خاطر او را "بند انگشتی "مینامد .اما چیزی نمیگذرد که بند انگشتی به خاطر جثه کوچکش گرفتار حیوانات مختلف مثل قورباغه، سوسک بالدار و موش کور میشود، ولی سرانجام به کمک پروانه مهربان، موش صحرایی و پرستویی که زمانی بند انگشتی او را مداوا کرده بود، نجات مییابد و با پادشاه گلها ازدواج میکند .