تو را دارم
«معصومه» دختر پاک و زیباروی باغبانی است. صاحب باغ «خانم سیسیکت» زنی هشتادساله است که تابع مد روز و رنگ و لعاب است و به دین و ایمان اعتقادی ندارد. او معصومه را برای پسرش دکتر «کیهان» انتخاب میکند. معصومه غرق در رویاهای شیرین، خود را ملکة قصر میبیند و در این اندیشه است که با این ازدواج، هم به رویاهای خود میرسد و هم خانوادهاش را از فقر و تنگدستی نجات میدهد. او با عقد موقت به زندگی جدید خود پا میگذارد. او همچنان که غرق در رویاهای شیرین است با ورود به آن خانه متوجه میشود که او را فقط به عنوان معشوقه و کلفت آوردهاند. معصومه در آن خانه تحقیر شده و تمام عشق و شور زندگی را در جوانی از دست میدهد و برای تلافی تحقیر شدنها و آزارهای آنها دست به اقدامی میزند که سرنوشت او را دچار تحول میکند.