بازمانده

بازمانده

"سعید" هنوز در حالت شوک به سر می‌برد. او هنوز حرف‌های "کیان" را باور نمی‌کرد. ساعتی پیش بود که کیان به او تلفن زده و گفته بود که "الهام" قصد ازدواج دارد. با این خبر، خاطرات سال‌های گذشته را به یاد آورد. دوران دبیرستان را می‌گذراند که روزی به طور اتفاقی با الهام هم‌صحبت شده بود و از آن روز در خصوص او کمی جدی‌تر فکر می‌کرد؛ ولی الهام خواهر بهترین دوستش ـ کیان ـ بود و او نمی‌توانست نسبت به او نظری داشته باشد. در همان روزها بود که الهام جسورانه با نوشتن نامه‌ای، از عشق نسبت به او سخن گفته بود. بعد از آن خواهرش، سیما، دیدارهایی را میان آن دو ترتیب می‌داد. الهام و او به یک‌دیگر قول ازدواج و زندگی آرمانی داده بودند که جنگ شروع شد. مادر سعید تحمل از دست دادن او را نداشت و به اصرار، او را به صورت قاچاقی به خارج از کشور فرستاده بود؛ و حالا کیان تلفنی او را در جریان ازدواج احتمالی الهام قرار داده بود. سعید با برادرش تماس گرفت و به او گفت که به الهام پیغام بدهید اگر کمی منتظرم بماند به ایران بازمی‌گردم و مشغول آماده‌سازی مدارک خود شد.

قیمت چاپ: 4,200 تومان
ناشر:

بدیهه

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

2

تعداد صفحات:

312

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789646701618

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف