مردی از بهشت "بر اساس زندگی شهید جلیل محدثیفر"
جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - سرگذشتنامه
در یکی از روزها که جلیل مجروح شدهبود، حسین آقا(شوهر خواهر جلیل) برای تهیهی گاز پانسمان به داروخانه رفت. دکتر داروخانه پرسید: «گاز را برای چه کسی میخواهی؟» حسین آقا جواب داد: «برادر خانمم مجروح است.» دکتر پرسید: «نام او چیست؟» حسین آقا جوابداد: «جلیل محدثی فر.» دکتر گفت: «بله او را میشناسم. او فرمانده گردان تخریب است. او در جبهه شخصیت بزرگی است.» حسین آقا با تعجب گفت: «ولی او میگوید که در آشپزخانه کارمیکند.» دکتر گفت: «بله. ولی او برای صدام آش میپزد.» آنچه در این کتاب میخوانید، گوشهای از خاطرات 24 سال زندگی شهید جلیل محدثیفر است.