تنها در باغ زیتون: خاطرات شهید مدافع حرم علی سعد
شهیدان - ایران - بازماندگان - خاطرات / شهیدان مسلمان - سوریه - سرگذشتنامه / سعد، علی، 1357 - 1394
13 رجب 1357 بود. نامش را به انتخاب پدرش و به یمن میلاد حضرت امیر، علی گذاشتیم. به دنیا که آمد، جثهی کوچکی داشت. این را وقتی فهمیدم که او را برای اولین بار در آغوش گرفتم. نگرانش بودم. پدرش میگفت این طور نمیماند. روزی برای خودش پهلوانی میشود. دلم به همین حرفها خوش بود. برخلاف خیلی از بچههای دیگر، آرام بود. این آرامش را میشد از نگاه معصومانهاش هم فهمید. آرامشی که همراهش ماند تا روزهایی که در کنار دیگر مدافعان حرم به سوریه رفت و تا روزی که برای آخرین بار صدایش را پشت تلفن شنیدم. مادر، علیام؛ حالم خوبه. نگران نباش...