ستارهی گرگ
گرگها - داستان / داستانهای نوجوانان آمریکایی - قرن 20م.
در تاریکی آغاز شده بود و هر چه میداند را از بینیاش آموخته است. تیزپا را میگویم. دلش میخواست پا از محدوده امن خود فراتر بگذارند و به آن سوی تاریکی، به سوی نور، به سوی بوهایی که حتی اسمشان را هم نمیدانست. اکنون او باید بین ماندن و رفتن یکی را انتخاب کند. ماندن در غار قدیمی با همان بوی آشنای خانه یا رفتن در مسیری که سخت و طولانی است. آیا آنقدر شهامت دارد که راهی مسیری جدید شود و با سختیها بجنگد؟ آخر میدانی؟