شوالیهای با زره زنگ زده
این داستان بلند، درباره شوالیه مهربان و جنگجویی است ک روزگاری را به آزاد کردن دختران اسیر از قصر تاریک و زندان اژدها و جنگیدن با آدمهای بد سپری میکند. و رفته رفته آنقدر به زره و کلاهخود علاقهمند میشود ک حتی لحظهای آنها را از تن خود بیرون نمیآورد. این رفتار او سبب میشود تا همسر و فرزندش چهره او را فراموش کنند و همسرش به او هشدار میدهد که چنانچه زره و کلاهخود را از خود جدا نسازد به همراه فرزندش او را ترک خواهد کرد. در پی آن شوالیه بر آن میشود تا زره را از خود جدا سازد ولی.....