حاکم و مرد کشاورز
داستانهای مذهبی / حسنبنعلی(ع)، امام یازدهم، 260 - 232 ق. - داستان
کتاب مصور حاضر برگرفته از قصههای امام عسکری (ع) برای گروه سنی «ب» است. در بخشی از این داستان کوتاه میخوانیم: روزی زنگولههای شتر دلنگ و دلنگ میکردند و کاروانی به سامرا نزدیک میشد. سیف قصه ما، ناراحت و غمگین بود؛ که آیا کسی پیدا میشود به او کمک کند. آهی کشید. با هزار امید از مصر راه افتاد بود تا به سامرا برسد. کسی را نمیشناخت. در فکر بود که وقتی به کاخ رسید به چه کسی شکایت کند. همسفرش پرسید: خیلی در فکر هستی سیف. چه بگویم برادر. از وقتیکه این حاکم جدید پا در مصر گذاشته است روزگار ما هم سیاه و تیره شده است. در مصر کسی نیست به حرف ما گوش کند. مرد از او پرسید: فکر میکنی کسی اینجا به حرفت گوش میکند. سیف به نخلهای بلند نگاه کرد. قافله شتر از میان نیزار گذشت و بهسوی رود پر از آب رفت. نگارنده در این داستان فضایل اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و نقش سیاسی امام عسکری (ع) را به زبان ساده برای کودکان تنظیم کرده است.