پاریس
داستانهای فارسی - قرن 14
زن ایرانی مهاجری که در فرانسه از موقعیت قابل توجهی برخورداراست، برای جبران دو شکست پیشین خود در زندگی مشترک با مردی بسیار جوانتر از خویش ازدواج میکند. سال اول زندگی مشترک آنها در نوعی رویا و شیرینی سپری میشود که گهگاه حسادتها و حساسیتهای زن از زیباییهای آن میکاهد. اندکی پس از سالگرد ازدواجشان است که روزی زن از خواب برخاسته و متوجه غیبت همسرش میشود. او که به حضور همیشگی مرد عادت کرده سخت پریشان میشود و هنگامی که متوجه میشود تماسهایش با مرد بدون پاسخ میماند، این توهم بر وی غالب میگردد که برای بار سوم فریفته شده و از احساس وی سوء استفاده شده است. این اندیشه آنقدر در زن رسوخ میکند که از همسرش شکایت کرده و در پایان روز دچار نوعی جنون گردیده و به بیمارستان منتقل میشود. اندکی بعد زمانی که آرامش خود را در بیمارستان بازمییابد با چهرة همسرش در مقابل خود روبهرو میشود که با تعجب از وی سئوال میکند که معنی این کارها چیست و مگر نمیدانسته او برای شرکت در کنفرانس باید به شهر دیگری میرفته است؟ .