هجوم زامبی ماهیها
داستانهای نوجوانان انگلیسی - قرن 21م.
جاد عاشق شیمی بود؛ عاشق پودرها، معجونها، لیوانها. آن قدر عاشق که توانسته بود مادر و پدرش را وادار کند تا اجازه دهند که در گاراژ خانه، آزمایشگاهی را برای خودش دست و پا کند. ساعتهای زیادی را در آنجا صرف مخلوط کردن و آزمایشهای مختلف میکرد. جاد یک مخزن بزرگ پر از ماهی گلی را کنار میز کار خود نگه میداشت. او ماهیهایش را هم دوست داشت؛ همان قدر که شیمی و آزمایش را. رنگ ماهیها و احساس آرامشی را که به جاد میدادند، دوست داشت؛ و میتوانست ماهیهایش را ساعتها تماشا کند بی آنکه حوصلهاش سر برود.