نمایشگاه علوم
شاهدختها - داستان / داستانهای تخیلی
شاهزاده «ماگنولیا» هم یک شاهزادهخانم زیباست و هم یک اَبرقهرمان شجاع! او یک راز مهم دارد که نمیخواهد کسی از آن خبردار شود: هر جا زنگ خطر هیولا به صدا درآید، شاهزاده ماگنولیا لباس پفپفی و کفشهای شیشهایاش را توی انباری میچپاند و لباس و نقاب مشکی میپوشد و از یک تونل مخفی سُر میخورد بیرون و به نجات مردم میشتابد. در این داستان، نمایشگاه علوم در شهر برگزار شده بود و همه شرکتکنندگان بسیار هیجانزده بودند. هر کسی که پروژه علمی شگفتانگیز انجام داده با خود به نمایشگاه آورده بود. یکی از بچهها آتشفشان سخنگو ساخته بود؛ آیا این آتشفشان واقعا سخنگو بود یا یک هیولا در آن خانه کرده بود؟... .